گفت: خداوند مىفرمايد: «گاوى باشد كه نه براى شخم زدن رام شده; و نه براى زراعت
آبكشى كند; از هر عيبى بركنار باشد، و حتى هيچگونه رنگ ديگرى در آن نباشد.» گفتند:
«الان حق مطلب را آوردى!» سپس (چنان گاوى را پيدا كردند و) آن را سر بريدند; ولى
مايل نبودند اين كار را انجام دهند. (71)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه فردى را به قتل رسانديد; سپس درباره (قاتل) او به
نزاع پرداختيد; و خداوند آنچه را مخفى مىداشتيد، آشكار مىسازد. (72)
سپس گفتيم: «قسمتى از گاو را به مقتول بزنيد! (تا زنده شود، و قاتل را معرفى كند.)
خداوند اينگونه مردگان را زنده مىكند; و آيات خود را به شما نشان مىدهد; شايد
انديشه كنيد!» (73)
سپس دلهاى شما بعد از اين واقعه سخت شد; همچون سنگ، يا سختتر! چرا كه پارهاى از
سنگها مىشكافد، و از آن نهرها جارى مىشود; و پارهاى از آنها شكاف برمىدارد ، و
آب از آن تراوش مىكند; و پارهاى از خوف خدا (از فراز كوه) به زير مىافتد; (اما
دلهاى شما، نه از خوف خدا مىتپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانى است!) و
خداوند از اعمال شما غافل نيست. (74)
آيا انتظار داريد به (آئين) شما ايمان بياورند، با اينكه عدهاى از آنان، سخنان خدا
را مىشنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مىكردند، در حالى كه علم و اطلاع
داشتند؟! (75)
و هنگامى كه مؤمنان را ملاقات كنند، مىگويند: «ايمان آوردهايم.» ولى هنگامى كه با
يكديگر خلوت مىكنند، (بعضى به بعضى ديگر اعتراض كرده،) مىگويند: «چرا مطالبى را
كه خداوند (در باره صفات پيامبر اسلام) براى شما بيان كرد، به مسلمانان بازگو
مىكنيد تا (روز رستاخيز) در پيشگاه خدا، بر ضد شما به آن استدلال كنند؟! آيا
نمىفهميد؟!» (76)
آيا اينها نمىدانند خداوند آنچه را پنهان مىدارند يا آشكار مىكنند مىداند؟!
(77)
و پارهاى از آنان عوامانى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت خيالات و آرزوها
نمىدانند; و تنها به پندارهايشان دل بستهاند. (78)
پس واى بر آنها كه نوشتهاى با دست خود مىنويسند، سپس مىگويند: «اين، از طرف
خداست.; تا آن را به بهاى كمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه بادست خود
نوشتند; و واى بر آنان از آنچه از اين راه به دست مىآورند! (79)
و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسيد.» بگو: «آيا پيمانى از
خدا گرفتهايد؟! -و خداوند هرگز از پيمانش تخلف نمىورزد- يا چيزى را كه نمىدانيد
به خدا نسبت مىدهيد»؟! (80)
آرى، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل
آتشند; و جاودانه در آن خواهند بود. (81)
و آنها كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند; و هميشه
در آن خواهند ماند. (82)
و (به ياد آوريد) زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را
پرستش نكنيد; و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد; و به مردم
نيك بگوييد; نماز را برپا داريد; و زكات بدهيد. سپس (با اينكه پيمان بسته بوديد)
همه شما -جز عده كمى- سرپيچى كرديد; و (از وفاى به پيمان خود) روىگردان شديد. (83)
و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد; و يكديگر را از سرزمين
خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد; (و بر اين پيمان) گواه بوديد. (84)
اما اين شما هستيد كه يكديگر را مىكشيد و جمعى از خودتان را از سرزمينشان بيرون
مىكنيد; و در اين گناه و تجاوز، به يكديگر كمك مىنماييد; (و اينها همه نقض پيمانى
است كه با خدا بستهايد) در حالى كه اگر بعضى از آنها به صورت اسيران نزد شما آيند،
فديه مىدهيد و آنان را آزاد مىسازيد! با اينكه بيرون ساختن آنان بر شما حرام بود.
آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مىآوريد، و به بعضى كافر مىشويد؟! براى
كسى از شما كه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى) را انجام دهد، جز
رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود، و روز رستاخيز به شديدترين عذابها گرفتار
مىشوند. و خداوند از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست. (85)
اينها همان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروختهاند; از اين رو عذاب آنها تخفيف
داده نمىشود; و كسى آنها را يارى نخواهد كرد. (86)
ما به موسى كتاب (تورات) داديم; و بعد از او، پيامبرانى پشت سر هم فرستاديم; و به
عيسى بن مريم دلايل روشن داديم; و او را به وسيله روح القدس تاييد كرديم. آيا چنين
نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد
(و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد); پس عدهاى را تكذيب كرده، و جمعى را به
قتل رسانديد؟! (87)
و (آنها از روى استهزا) گفتند: دلهاى ما در غلاف است! (و ما از گفته تو چيزى
نمىفهميم. آرى، همين طور است!) خداوند آنها را به خاطر كفرشان، از رحمت خود دور
ساخته، (به همين دليل، چيزى درك نمىكنند;) و كمتر ايمان مىآورند. (88)
و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانههايى بود كه با خود
داشتند، و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مىدادند (كه با كمك آن، بر
دشمنان پيروز گردند.) با اين همه، هنگامى كه اين كتاب، و پيامبرى را كه از قبل
شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند; لعنت خدا بر كافران باد! (89)
ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند; كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده
بود، كافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش
بخواهد، آيات خود را نازل مىكند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا)
گرفتار شدند. و براى كافران مجازاتى خواركننده است. (90)
و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان
بياوريد!»مىگويند: «ما به چيزى ايمان مىآوريم كه بر خود ما نازل شده است.» و به
غير آن، كافر مىشوند; در حالى كه حق است; و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق
مىكند. بگو: «اگر (راست مىگوييد، و به آياتى كه بر خودتان نازل شده) ايمان داريد،
پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مىرسانديد؟!» (91)
و (نيز) موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از (غيبت) او، گوساله را
انتخاب كرديد; در حالى كه ستمگر بوديد. (92)
و (به ياد آوريد) زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم; و كوه طور را بالاى سر شما
برافراشتيم; (و گفتيم:) «اين دستوراتى را كه به شما دادهايم محكم بگيريد، و درست
بشنويد!» آنها گفتند: شنيديم; ولى مخالفت كرديم.» و دلهاى آنها، بر اثر
كفرشان، با محبت گوساله آميخته شد. بگو: «ايمان شما، چه فرمان بدى به شما مىدهد،
اگر ايمان داريد!» (93)
بگو: «اگر آن (چنان كه مدعى هستيد) سراى ديگر در نزد خدا، مخصوص شماست نه ساير
مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مىگوييد!» (94)
ولى آنها، به خاطر اعمال بدى كه پيش از خود فرستادهاند، هرگز آرزوى مرگ نخواهند
كرد; و خداوند از ستمگران آگاه است. (95)
و آنها را حريصترين مردم -حتى حريصتر ازمشركان- بر زندگى (اين دنيا، و اندوختن
ثروت) خواهى يافت; (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده
شود! در حالى كه اين عمر طولانى، او را از كيفر (الهى) باز نخواهد داشت. و خداوند
به اعمال آنها بيناست. (96)
(آنها مىگويند: «چون فرشتهاى كه وحى را بر تو نازل مىكند، جبرئيل است، و ما با
جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمىآوريم!») بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در
حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است; در
حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مىكند; و هدايت و بشارت است براى مؤمنان.» (97)
كسى كه دشمن خدا و فرشتگان و رسولان او و جبرئيل و ميكائيل باشد (كافر است; و)
خداوند دشمن كافران است. (98)
ما نشانههاى روشنى براى تو فرستاديم; و جز فاسقان كسى به آنها كفر نمىورزد. (99)
و آيا چنين نيست كه هر بار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر)بستند، جمعى آن را
دور افكندند (و مخالفت كردند.) آرى، بيشتر آنان ايمان نمىآورند. (100) و هنگامى كه فرستادهاى از سوى خدا به
سراغشان آمد، و با نشانههايى كه نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان كه به
آنها كتاب (آسمانى) داده شده بود ، كتاب خدا را پشت سر افكندند; گويى هيچ از آن خبر
ندارند!! (101)
و (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مىخواندند پيروى كردند. سليمان
هرگز (دست به سحر نيالود; و) كافر نشد; ولى شياطين كفر ورزيدند; و به مردم سحر
آموختند. و (نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد
پيروى كردند. (آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد
مىدادند. و) به هيچ كس چيزى ياد نمىدادند، مگر اينكه از پيش به او مىگفتند: «ما
وسيله آزمايشيم كافر نشو! (و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!)» ولى آنها از آن دو
فرشته، مطالبى را مىآموختند كه بتوانند به وسيله آن، ميان مرد و همسرش جدايى
بيفكنند; ولى هيچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند. آنها
قسمتهايى را فرامىگرفتند كه به آنان زيان مىرسانيد و نفعى نمىداد. و مسلما
مىدانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه
زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مىدانستند!! (102)
و اگر آنها ايمان مىآوردند و پرهيزكارى پيشه مىكردند، پاداشى كه نزد خداست ، براى
آنان بهتر بود، اگر آگاهى داشتند!! (103)
اى افراد باايمان! (هنگامى كه از پيغمبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مىكنيد)
نگوييد: ; راعنا»; بلكه بگوييد: «انظرنا». (زيرا كلمه اول، هم به معنى «ما
را مهلت بده!»، و هم به معنى «ما را تحميق كن!» مىباشد; و دستاويزى براى دشمنان
است.) و (آنچه به شما دستور داده مىشود) بشنويد! و براى كافران (و استهزاكنندگان)
عذاب دردناكى است. (104)
كافران اهل كتاب، و (همچنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر
شما نازل گردد; در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد ، اختصاص مىدهد; و
خداوند، صاحب فضل بزرگ است. (105)
هر حكمى را نسخ كنيم، و يا نسخ آن را به تاخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن
را مىآوريم. آيا نمىدانستى كه خداوند بر هر چيز توانا است؟! (106)
آيا نمىدانستى كه حكومت آسمانها و زمين، از آن خداست؟! (و حق دارد هر گونه تغيير و
تبديلى در احكام خود طبق مصالح بدهد؟!) و جز خدا، ولى و ياورى براى شما نيست. (و
اوست كه مصلحت شما را مىداند و تعيين مىكند). (107)
آيا مىخواهيد از پيامبر خود، همانتقاضاى (نامعقولى را) بكنيد كه پيش از اين، از
موسى كردند؟! (و با اين بهانهجويىها، از ايمان آوردن سر باز زدند.) كسى كه كفر را
به جاى ايمان بپذيرد، از راه مستقيم (عقل و فطرت) گمراه شده است. (108)
بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد -كه در وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مىكردند شما
را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند; با اينكه حق براى آنها كاملا
روشن شده است. شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد; تا خداوند فرمان خودش (فرمان
جهاد) را بفرستد; خداوند بر هر چيزى تواناست. (109)
و نماز را برپا داريد و زكات را ادا كنيد; و هر كار خيرى را براى خود از پيش
مىفرستيد، آن را نزد خدا (در سراى ديگر) خواهيد يافت; خداوند به اعمال شما بيناست.
(110)
آنها گفتند: «هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد.» اين آرزوى
آنهاست! بگو: «اگر راست مىگوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد!» (111)
آرى، كسى كه روى خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت
است; نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين مىشوند. (بنابر اين، بهشت خدا در انحصار هيچ
گروهى نيست.) (112)
يهوديانگفتند: «مسيحيان هيچ موقعيتى (نزد خدا) ندارند»، و مسيحيان نيز گفتند:
«يهوديان هيچ موقعيتى ندارند (و بر باطلند)»; در حالى كه هر دو دسته، كتاب آسمانى
را مىخوانند (و بايد از اين گونه تعصبها بركنار باشند)افراد نادان (ديگر، همچون
مشركان) نيز، سخنى همانند سخن آنها داشتند! خداوند، روز قيامت، در باره آنچه در آن
اختلاف داشتند، داورى مىكند. (113)
كيست ستمكارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى كرد و سعى در
ويرانى آنها نمود؟! شايسته نيست آنان، جز با ترس و وحشت، وارد اين (كانونهاى عبادت)
شوند. بهره آنها در دنيا (فقط)رسوايى است و در سراى ديگر، عذاب عظيم (الهى)!! (114)
مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو كنيد، خدا آنجاست! خداوند بىنياز و
داناست! (115)
و (يهود و نصارى و مشركان) گفتند: «خداوند، فرزندى براى خود انتخاب كرده است»!
-منزه است او- بلكه آنچه در آسمانها و زمين است، از آن اوست; و همه در برابر او
خاضعند! (116)
هستى بخش آسمانها و زمين اوست! و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها
مىگويد: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مىشود. (117)
افراد ناآگاه گفتند: «چرا خدا با ما سخن نمىگويد؟! و يا چرا آيه و نشانهاى براى
خود ما نمىآيد؟ !» پيشينيان آنها نيز، همين گونه سخن مىگفتند; دلها و افكارشان
مشابه يكديگر است; ولى ما (به اندازه كافى) آيات و نشانهها را براى اهل يقين (و
حقيقتجويان) روشن ساختهايم. (118)
ما تو را به حق، براى بشارت و بيم دادن (مردم جهان) فرستاديم; و تو مسئول (گمراهى)
دوزخيان (پس از ابلاغ رسالت) نيستى! (119)
هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، (تا به طور كامل، تسليم خواستههاى آنها
شوى، و) از آيين (تحريف يافته) آنان، پيروى كنى. بگو: «هدايت، تنها هدايت الهى
است!» و اگر از هوى و هوسهاى آنان پيروى كنى، بعد از آنكه آگاه شدهاى، هيچ سرپرست
و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود. (120)
كسانى كه كتاب آسمانى به آنها دادهايم ( يهود و نصارى) آن را چنان كه شايسته آن
است مىخوانند; آنها به پيامبر اسلام ايمان مىآورند; و كسانى كه به او كافر شوند،
زيانكارند. (121)
اى بنى اسرائيل! نعمت مرا، كه به شما ارزانى داشتم، به ياد آوريد! و(نيز به خاطر
آوريد) كه من شما را بر جهانيان برترى بخشيدم! (122)
از روزى بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمىكند; و هيچگونه عوضى از او قبول
نمىشود; و شفاعت، او را سود نمىدهد; و (از هيچ سوئى) يارى نمىشوند! (123)
(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به
خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى
مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند
فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و
معصوم باشند، شايسته اين مقامند)». (124)
و (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن و امان براى
مردم قرار داديم! و (براى تجديد خاطره،) از مقام ابراهيم، عبادتگاهى براى خود
انتخاب كنيد! و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: «خانه مرا براى طوافكنندگان
و مجاوران و ركوعكنندگان و سجدهكنندگان، پاك و پاكيزه كنيد!» (125)
و (به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم عرض كرد: «پروردگارا! اين سرزمين را شهر
امنى قرار ده! و اهل آن را -آنها كه به خدا و روز بازپسين، ايمان آوردهاند- از
ثمرات (گوناگون)، روزى ده! (گفت:) «ما دعاى تو را اجابت كرديم; و مؤمنان را
از انواع بركات، بهرهمند ساختيم; (اما به آنها كه كافر شدند، بهره كمى خواهيم داد;
سپس آنها را به عذاب آتش مىكشانيم; و چه بد سرانجامى دارند» (126)
و (نيز به ياد آوريد) هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل، پايههاى خانه (كعبه) را
بالا مىبردند، (و مىگفتند:) «پروردگارا! از ما بپذير، كه تو شنوا و دانايى!
(127)
ادامه سوره بقره - 128 تا 190